محمد علیمحمد علی، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

حاج علی مامانی

باباجون از کربلا برگشت

سلام مامانی.باباجون دیشب از کربلا برگشت و برای شما یک لباس بسیار زیبا و از اون مهمتر یک شال متبرک حرم امام حسین آورد. باباجون دستت درد نکنه.باباجون زیارت قبول باشه.یادش بخیر باباجون یادته ما رو هم بردی کربلا. کی دوباره ما رو میبری دیگه طاقت دوری بین الحرمین نداریم.انشاالله به زودی دوباره قسمتمون بشه بریم.
18 مرداد 1390

صندوقچه دل

 با تو ام پسرک عزیزم! تو که نگاهت راه رفتنت ذوق کردنت و ... همه و همه برایم خاص است و می دانم برای همیشه خاص خواهد ماند. با توام. تو که می دانم روزی بزرگ خواهی شد و از همین امروز می توانم بفهمم که آنوقت چقدر دلم برای این روزها تنگ خواهد شد. برای همین روزهایی که من ظرف می شویم . تو جیغ های بنفش می کشی و از گوشه چشم می بینم که منتظر امر سکوت منی. با یک نگاه شیطنت بار می آیی کنارم.  همین که چشمهایم بسته می شود گرمای صورتت را حس می کنم. آنقدر "هوم هوم" می کنی که دلم نمی آید چشم هایم را باز نکنم. دو تا چشم تیله ای را که خیره شده به چشمهایم می بینم و یک عدد لبخند پیروزمندانه که بر صورت کوچولویت می نشیند. عزیزکم!می دانم روزی بزرگ می شوی...
17 مرداد 1390

سلام طبیعت

دلم میخواهد یک نفس عمیق بکشم وخنکی هوا و بوی سبزه و خاک را تا اعماق شش هایم فرو ببرم .دوست دارم چشم هایم راببندم صدای رقص گندم ها در تلاطم باد نیمه روز را با تمام وجود بشنوم. دوست دارم کفش هایم را در بیاورم و پاهای داغم را فرو کنم در آب خنک رود دز و خزه های لزجی که در مسیر آب پاهایم را قلقلک میدهند را با نوک انگشتانم لمس کنم دلم برای کوههایی که در شیارشان هنوز در مسیر آب درخت می روید تنگ شده .از این هوای گرم و سوزان خسته شده ام از محصور بودن در چهار دیواریها به علت گرمای شدید هوا خسته شده ام. تنها دلخوشی من در این هوای گرم بودن در کنار خانواده و همسر و پسر عزیزمه. خدایا نمیشه یکم هوای اینجا خنک تر بشه.
16 مرداد 1390

عروسک 10 ماهه من

پسرکم ١٠ ماهه که تو تموم لحظه هام هستی ...لحظه هایی که تازه ارزششون رو درک کردم... ١٠ماهه که دستهای کوچیک تو رو میگیرم و فشار میدم ...تو رو  به خودم می چسبونم... دور خودم میچرخم و تکون تکونت میدم .....  وقتی تو بغلم اروم میگیری خطوط چهرت رو دنبال میکنم : چشمهات...ابروهات ...لبهات ... با خودم میگم یعنی این فرشته کوچولو متعلق به منه؟؟؟؟ گاهی فکر میکنم که شاید تو رو مامانم به دنیا اورده و من دارم بزرگت میکنم... مثل داداش کوچولوم که وقتی بچه بود با کمال میل کاراشو انجام میدادم... ولی وقتی غریبه ها رو میبینی و لب میچینی و بغض میکنی و من میام تو رو بغل میگیرم .... تو سرت رو رو شونه من میذاری ...میگم که نه انگار این بچه...
15 مرداد 1390

مائده عزیز

خبر،خبببببببببببببببببر امروز مائده جون اومد سرکار مامانی.وای خدای من خیلی خوشحال شدم.برام خیلی جالب بود.چون تا حالا از طریق وبلاگ با هم در ارتباط بودیم اما دیدن خاله مائده یک حس دیگه داشت از اونی که فکر میکردم بهتر بود.دختری متین و با وقار.امیدوارم در زندگیش همیشه موفق باشد و ما دوستهای خوبی برای هم باشیم.
15 مرداد 1390

اولین بلند شدن علی

جان مادر سلام حاج علی روز پنج شنبه ١٣/٥/٩٠ بالاخره دستت رو گرفتی به کارتون شیری که تازه گرفته بودم و بلند شدی وای مامانی چقدر ذوق کردیم من و بابایی البته شما هم از خوشحالی نمیدونستی چه کار کنی اینقدر دددد ببب گفتی و جیغ زدی که آخرش افتادی روی زمین.قربون پسر صبورم بشم که اصلا" گریه نکرد. خدایا یعنی علی من همون فسقلی بود که تو شکم من بود همون پسری که وقتی به دنیا اومد به جز شیر خوردن کار دیگه ای نمیتونست انجام بده.اما حالا.............. خدایا به ما اینقدر نعمت میدی و ما رو از هیچ به همه جا میرسونی و بعد ما یادمون میره که چه کسی و با چه نیتی این کارها رو برای ما انجام داده.خدایا ما رو قدر شناس نعمتهایت قرارده و کاری کن که شرمنده خودت...
15 مرداد 1390

ثواب روزه

در حديث قدسى آمده است:« أَلصَّوْمُ لى وَ أَنَا أَجْزى بِهِ. » روزه براى من است، و من خود پاداش آن را مى دهم.(1) يعنى خداوند متعال ثواب آن را بدون واسطه مى دهد، علاوه بر ثواب هايى كه در كتاب و سنّت ذكر شده است: «فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّآ أُخْفِىَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ» پس هيچ كس نمى داند كه چه چشم روشنى هايى براى آنان مخفى شده است. (2) يعنى قابل وصف و توصيف نيست.   بنقل از سایت آیت الله بهجت(ره)  التماس دعا ...
12 مرداد 1390

امانت الهی

خدایا قربون بزرگی و عظمتت پسرم امانتی است از جانب تو و من فقط امانتدار این هدیه با ارزش هستم یاریم کن تا برای پاکی روح و جسمش بهترین امانتدار و برای تو بهترین بنده باشم تا همیشه همراهش باش و عشق به خودت و ارزشها را در قلبش محکم و استوار نگهدار گامهایش را در راه تو و دستانش را در راه کمک به خلقت قوی و استوار کن مهربانم خدای خوبم تا همیشه مدیون خوبیهایت هستم دوستت دارم خدای خوبم
12 مرداد 1390

کوتاه و مختصر

علی عزیزم در میان دست هایت عشق پیدا میشود زیر باران نگاهت، نسترن وا میشود با عبور واژه ها از گوشه ی لب های تو مهربانی خوب معنا میشود تا همیشه دوست دارم معنای زندگی و امید قلبم ...
11 مرداد 1390

جان مادرت در رو باز کن...

  لطفا به عکس بالا با دقت نگاه کنین...لابد خودتون رو در موقعیت گنجشک تصور کرده اید یا همینطور بدون جایگزین کردن خودتون با گنجشک یا گربه فقط دلتون داره به حال گنجشک بیچاره که چاره ای براش نمونده می سوزه...میبینین کوچکترین دل رحمی و محبت گربه می تونه برای گنجشک امیدوار کننده باشه... می خواهم بگویم بیایید تصمیم بگیریم در بدترین شرایطی که در روابط مادر و فرزندی مان پیش می آید، بی رحم نباشیم. فرزندان بی پناه ما امیدشان به لبخند و مهربانی ماست، دوستشان داشته باشیم حتی با اعصابی خرد...در آغوششان بگیریم و بگوییم که دوستشان داریم ولی در این لحظه عصبانی هستیم به فلان دلیل. بگذاریم خود را رانده شده و بی پناه حس نکنند. مگر نه اینکه ...
11 مرداد 1390